انقلاب در پیچیدگی ها
نگاهی به اندیشه های یانیس زناکیس موسیقیدان و معمار قرن بیستم
علیرضا امیرحاجبی
آنچه باعث می شود تا بطورجدی وعمیق به موسیقی یانیس زناکیس توجه کنیم نه تنها ساختارها و تکنیک هایی است ابداع کرده بلکه نگاه کاملاً منحصر به فرد او به ارتباط بین موسیقی و معماری ست که هر پژوهشگر در حوزه های مذکور را کنجکاو بررسی آثار و تحولات فکری می کند.ارتباط بین تکنولوژی روز و معماری از سمتی و نسبت منطقی بین معماری و سونولوژی (صوت شناسی) تفکری نه چندان قدیمی است که در قرن بیستم آغاز شد.
در این بین نقاط اتصال بین معماری و آکوستیک و سونولوژی از سمتی و رابطه بین فیزیک،معماری و موسیقی (ماده،انرژی و زمان) باعث شد تا شکلی از تناسب های قدرتمند میان موضوعی Intersubjective)) بین این علوم بوجود آید. شاید بهترین نمونه از این تناسب و ارتباط را بتوان در آثار زناکیس یافت. زناکیس هم یک معمار بود، هم موسیقیدان و آهنگساز، هم یک سونولوژیست و هم یک پژوهشگر حوزه فیزیک محض.
موردی کم یاب از یک پلی مت (Polymath) که همزمان در چند حوزه به فعالیت می پردازد. این شکل از زیست اندیشمندانه به دلیل تخصصی شدن هرچه بیشتر رشته ها در علوم تجربی روز به روز کمتر و نایاب تر می شود. پس بررسی حداقل بخشی از تفکرات هنرمندی مانند زناکیس می تواند راه را برای آنان که خواستار فعالیت میان موضوعی هستند نمایان کند.
یکی از نمونه های برجسته و مشهور در مجموعه متنوع آثار زناکیس پروژه ایی میان موضوعی ست که در سال 1959 به اجرا گذاشته شد.
(C.P.H) Concrete Hyperbolic Paraboloids
پروژه با این نام همزمان به دو مفهوم اشاره داشت ابتدا به مفهوم کاربردی کانکریت در معماری که به معنای بتُن و ماده منسجم است و هم در موسیقی روشی منحصر به فرد که از اواخر دهه شصت میلادی توسط پییر شافر مطرح شده بود. اما ترجمه دقیق هایپر بولیک پارابلوئید همان هذلولی سهمی است که در هندسه سه بعدی- فضای و فیزیک مدرن نام آشناست.
پروژه ترکیب به واقع شگفت آوری از ارتباط بین موسیقی،معماری و جلوه های اپتیک بود. قرار دادی بین سه هنرمند با شرکت فیلیپس برای ساخت پاویون این شرکت در نمایشگاه جهانی بروکسل. ساخت، اجرا و برچیدن سازه در یک سال به وقوع پیوست و این خود بسیار تعچب آور است.
اثری که تا آن زمان هرگز به اجرا گذاشته نشده بود و بالاتر از آن حتی به ذهن کسی نیز خطور نکرده بود.معمار و نظریه پرداز بزرگ فرانسوی لوکوربوزیه در استودیو خود آماده می شد تا طرح را با ادگار وارز از موسیقی دانان آوانگارد فرانسوی در میان بگذارد.آهنگسازی که بدون شک از مهمترین آهنگسازان قرن بیستم بشمار می آید.
متاسفانه طرح ابتدایی سازه لوکوربوزیه و طرحواره های زناکیس مفقود شده و هم اکنون مقدار کمی از اسناد آن دوران در دست است که شاید همین مقدار بتواند با ایجاد میدانی برای مباحثه راه را برای درک بهتر ارتباط بین موسیقی و معماری باز کرده و زیباشناسی پیچیده و معماگونه زناکیس برای معماران و آهنگسازان قابل درک تر کند.
فضای ابتدایی کار برای ارائه پیشنهادات Real Time فرض گرفته شد و پیاده سازی طرح های زناکیس و وارز برای هشت کانال مجزا با تکنیک
V.B.A.P(Vector Base Amplitude Pane)
یا “بردار بر مبنای نوسان سراسری” ارائه شد.
دو آهنگساز و یک معمار به عنوان مدیر پروژه کار برای نمایشگاه را بر روی طرح ها آغاز کردند. نمایشگاهی که اولین گردهمایی بزرگ شرکت های صنعتی بعد از جنگ جهانی دوم بود. این نمایشگاه برای شرکت و کارخانجاتی چون فیلیپس اهمیت فوق العاده فراوانی داشت. بخصوص برای لوئیز کالف مدیر هنری فیلیپس. وی مایل نبود رویداد بروکسل تنها یک نمایشگاه ساده برای نشان دادن پیشرفت فیلیپس باشد بلکه می خواست مسئله ابداع و نوآوری را بیش از فروش محصولات به مخاطبان ارائه دهد. به همین دلیل نیز لوکوربوزیه برای این کار دعوت شد.هنرمندی متفکر و خلاق که یکی از مهمترین ابداعات بنیادین در معماری قرن بیستم را ارائه داده بود و آن چیزی نبود جز طرحواره مشهور مدولار و تنظیم دقیق نسبت های انسانی.
این دلیلی بود که فیلیپس با شوق فراوان به سراغ لوکوربوزیه رفت. او نیز قول داد که پروژه در وقت مقرر به اجرا گذاشته شود.در منظر و انگاره های قدرتمند مدرنیستیِ لوکوربوزیه می توان نشانه بارزی از انقلاب و تحول بنیادین در زیباشناسی را مشاهده کرد در آنجا حضور ادگار وارز می توانست کمک کننده این تلاش باشد.این خود نوعی غسل تعمید هنر معاصر بود. درهمین راستا وارز قطعه خود را تحت عنوان:
پوئم الکترونیک
Poem Eletcronique را ارائه کرد.
لوکوربوزیه نیز پیشنهاد مهمی به شرکت فیلیپس داد که خط سیر کل پروژه تغییر داد. یک اثر هنری در قالب Total Art . وی در نامه خود به مدیران فیلیپس می نویسد:
به دنبال آن نیستم تا یک رویداد نمایشگاهی را ترتیب دهم بلکه می خواهم مجموعه ایی متنوع از
ریتم نور
صدا رنگ
معماری تصویر
را ارائه دهم.اثری که می توان نوعی هنر واگنری پرهیبت و دهان بازکن قلمداد کرد. معماری این پروژه یک ظرف خواهد بود که محتوای درون آن موسیقی و جلوه های اپتیک است. این درست ترجمه همان ارتباط قدرتمند معماری به سونولوژی و آکوستیک است. مکان معمارانه به عنوان مظروفی که موسیقی را نه تنها در خود نگه می دارد بلکه به بازتولید و بازساخت اثر می پردازد. مجموعه ایی با مدت زمان هشت دقیقه به شکل چندرسانه ایی،متشکل از آثار وارز و زناکیس با پخش مولتی کانال همراه با یک فیلم سیاه و سفید در قالب فیلم ثابت یا
Still Image
با انواع جلوه های اپتیک که تمامی فضا را در بر می گرفت. قطعه وارز در سه بخش برای نوار کاست از جمله مهمترین قطعات موسیقی الکترونیک محسوب می شود زناکیس در آن زمان مشغول کار در آتلیه لوکوربوزیه بر روی یکی از انقلابی ترین آثار معماری تحت عنوان
Monastry of la Tourette
بود. زناکیس حین طراحی داخلی بنا سعی می کرد لوکوربوزیه را متقاعد کند تا طرح ابتدایی سازه که به شکل یک صدف بتونی بود را اجرا کند. صدفی به ارتفاع بیست متر. با اینکه ایده مورد نظر زناکیس به اجرا گذاشته نشد اما همین پیشنهاد باعث شد تا بخشی از ایده های این طرح در طراحی پاویون فیلیپس مورد استفاده قرار گیرد. نتیجه کار یک اثر سه بعدی کاملاً ابداعی،معمارانه و ابژکتیو از آب در آمد. سازه ایی هذلولی مخروطی با انحناهای متعدد و مرتبط به هم.طرح گرافیکی سازه از قطعه متازتازیز
Metastasis
اپوس یک که زناکیس بین سالهای پنجاه و سه وچهار میلادی ساخته بود الهام گرفته شد. در متازتازیز ایده اصلی Transition یا همان تراگسیل ممتد بین دو موقعیت جدا از هم بود. در سازه پاویون فیلیپس هم این تراگسیل به وضوح به اجرا گذاشته شد.
اما راه حل برای اجرای تراگسیل ها در قطعه چه بود؟ بهره گیری از تکنیک گلیساندو در یک سیستم با تغییر سرعت های متفاوت که زناکیس به آن فضای صوتی/تکاملی ممتد نام نهاد
Sonic Space of Continous Evolution
نکته اصلی که از متازتازیز الهام گرفته شده نگرشی بود که بدآن زنجیره دلایل عِلی گفته می شود زنجیره ایی که به طور منطقی می توان دو اثر یا دو شکل را به هم مرتبط ساخت.
این چنین بود که معماری و موسیقی با یکدیگر ارتباطی عقلانی،منطقی و متفکرانه پیدا کردند.
سطح داخلی پاویون با پنبه نسوز پوشیده شده بود و سیصد و پنجاه اسپیکر بر روی سطوح نصب شدند به شکلی که اصوات می توانستند در فضای داخلی حرکت کنند.
تعداد اسپیکرهای انفرادی و کلاستر( خوشه ایی) دقیقا مشخص نیست. بدین ترتیب پس از سی سال ادگار وارز توانست اثری از خود را در فضایی ایده آل به اجرا گذارد زناکیس نیز توانست لوکوربوزیه را متقاعد کند تا بجز قطعه اصلی خودش یعنی C.P.H یک قطعه دیگر نیز بسازد و آن انترلود سونور Interlude Sonor بود. قطعه ایی که نام اش در کاتالوگ فیلیپس نیز درج شده است.
در حین مواجه مخاطبان با این اثر صوتی آنها اصواتی پویا،متحرک را می شنیدند که از مسیرهای متعدد به طرف آنها ارسال و پخش می شد و این کار تا آن روز پدیده ایی خارق العاده بود اما هنوز که هنوز است ارتباط آکوستیکی بین معماری و موسیقی یا بهتر بگوییم ارتباط بین اصوات و فضا در این پروژه نامشخص است. من در این متن تنها می توانم بخشی از داده های از قبل منتشر شده را ارائه دهم. بخصوص در زمینه فضا سازی، ساختار قطعات زناکیس.
بطور مثال می توان گفت زناکیس قطعه انترلود را از قبل به شکل طرحواره اجرا کرده و این قطعه برای پروژه C.P.H ساخته نشده بود. خود نام C.P.H نیز ناگهانی به فکر لوکوبوزیه و زناکیس نرسیده بود.
خوشبختانه نسخه اصلی انترلود نهایتاً در آرشیو انسیتوی سونولوژی هلند پیدا شد که تشکیل شده بود از سه ترک فایل صوتی به مدت یک دقیقه و پنجاه و دو ثانیه. لوکوربوزیه به درستی از جایگاه زناکیس در موسیقی معاصر خبر نداشت. وی در نوامبر 1957 با کمی تمسخر به زناکیس می نویسد:
“دارم خیلی جدی به موسیقی دو دقیقه ایی تو فکر می کنم خب این موسیقی درباره چیست؟ یک نوعی صدا برای کاناروال که مردم را دور هم جمع کند؟”
نامه لوکوربوزیه با رد درخواست های زناکیس جهت یک مرخصی سه هفته ایی جهت تکمیل قطعات اش و نیز سفر به آیندهوفن پایان می گیرد. اما درست همان زمان فرصتی مطلوب به وارز داده بود تجهیزات مورد نظرش را آماده سازد. دو روز بعد لوکوربوزیه دیاگرام پروژه را برای کالف مدیر هنری فیلیپس ارسال می کند که شامل کار وارز و زناکیس بود. در بالای دیاگرام می نویسد :
” ابرهایی از اصوات پیوسته که با چگال زیاد و شدت فراوان در کل پاویون حرکت می کنند.”
در دسامبر همان سال زناکیس نامه ایی برای کالف می فرستد و در آن ویژگی های قطعات و معنای آن در ارتباط با معماری را توضیح می دهد. یک کنش شگفت انگیز و غیرمنتظره با کیفیت بالای هنری که حداقل استراحتی است کوتاه مدت برای مخاطب و سپس درباره اسپیکرها ( تکی و خوشه ایی) و جای نگاری آن چیزهایی می نویسد. از جمله سوئیچ ها و کلتکتورها ( گزینش گرها) که بطور خودکار عمل می کردند.
درباره اثر وارز نیز توضیحات مفصلی می دهد از جمله زمانبندی دقیق آغاز پخش قطعه و کلاسترهای مربوط به آن زمان قطع و وصل اسپیکرها.کلیت عملیات کنترل تبدیل به سیگنال هایی شده بود تا بتوان به راحتی و با دقت فراوان آنها را کنترل کرد. این سیگنال ها برای روی نوار کنترل ضبط شده بودند و همزمان با اجرای قطعات فعال می شدند.
در تابستان 1958 زناکیس نامه ایی دیگر به کالف می نویسد و در آن توضیح می دهد که مواد مورد استفاده برای قطعه انترلود چیزی نیست جز صدای ذغال چوب در تحت حرارت قرار گرفته است.صدایی بسیار زیبا و آرامش بخش. زناکیس دو درخواست را در قالب پرسش مطرح می کند:
اول) آیا می توانم شخصاً سه تِرَک را که بصورت Synch در آمده استفاده و مدیریت کنم؟
دوم) آیا می توانم بطور همزمان امکاناتی داشته باشم که بتوان سرعت قطعات را در زمان پخش کاهش و افزایش دهم؟
و اضافه می کند هر تِرَک مشخصات شخصی خود را دارد که می تواند توسط ویژگی هایی چون سرعت و حجم صدا ارائه شود.
کالف دو روز بعد طی نامه ایی به زناکیس اینچنین پاسخ می دهد:
اصوات در یک مسیر دایره ایی با سیستم سُراند Surround پخش می شود ارتفاع اسپیکرها نیز چیزی حدود سه الی چهار متر از سطح زمین است. در محیط این دایره صد اسپیکر نصب خواهد شد و اصوات بر طبق طرح کنترل شما می توانند هرگونه که بخواهید و در هر نقطه ایی حرکت یا متوقف شوند. همچنین مشخص شده که غیر ممکن خواهد بود که سه نوع صدا را بتوانیم از یک خروجی پخش کنیم
زناکیس بطور واضح از این پاسخ ناامید شده بود. در پاسخ می نویسد : از اینکه چنین محدودیت هایی وجود دارد بسیار متاسفم اما خود را با این وضعیت منطبق خواهم کرد در ضمن می خواهم بدانم آیا سرعت هایی که در نت نویسی درج کرده ام قابل اجرا است؟
کالف پس از چند روز خبر خوبی با زناکیس می دهد: همکاران ما در لابراتوار فیلیپس با تلاش فراوان توانسته اند سه ترک شما را از یک کانال پخش کنند.
و زناکیس با خوشحالی می نویسد: بسیار خوشحال هستم و در ضمن نت نویسی استریوفونیک و افکت های جدیدی را که در پاویون مفید خواهد بود برایتان می فرستم.فکر کنم تاثیری خوبی بر روی شما بگذارد چون می توانید آرتیکولاسیون ها ( اتصالات) اصوات در قطعه را بخوبی درک کنید. این قطعاً برای اثر وارز اشکالی ایجاد نخواهد کرد و من نقش خود را در این پروزه به خوبی می دانم.
زناکیس پس از اینکه توانست حضوراً قطعات خود را در پاویون گوش کند متوجه شفاف نبودن اصوات شد. در آوریل همان سال در نامه ایی به ادگار وارز نارضایتی خود را از این اشکال اعلام می کند. اشکال از آنجا آغاز شده بود که قطعات پس از مسترینگ با افت کیفیت مواجه شدند.
کالف نیز در نامه ایی زناکیس را به آیندهوفن دعوت می کند تا بطور گروهی مشکلات کیفی را حل کنند.
این تنها بخش کوچکی از مشکلات و چالش هایی بود که زناکیس برای اولین بار با آنها روبرو شده بود.مراسلات فوق را بدین جهت ذکر کردم که موسیقیدان متوجه چالش های شرکت فیلیپس و آهنگسازی چون زناکیس برای یک پروژه کمتر از سه دقیقه ایی بشوند و نیز این نکته که تمام این تلاش همان سال اجرا و کل سازه بلافاصله پس از پایان نمایشگاه برچیده شد و تا به امروز هیچ آهنگساز و معماری سعی در بازسازی کل پروژه نکرده است.
C.P.H یک اثر دارای بافت است. بدون هیچ فرم کلی و دائمی.یک ابر انباشته از اصوات منکسر. نتیجه این نوع نگاه اثری خشک و درخشان است. اصوات گرانولیزه و مصالح آن یک پرده برداری از کیفیتی قابل لمس است که می تواند به شکل کانکریت و منسجم باقی بماند.در کل این اثر رفتاری ریزنگر دارد که برآیند پروسه وزن دهی و لایه گذاری است ونیز تکنیک تراگسیل لایه اول به لایه دوم. با اینکه برخی از موسیقیدانان اثر زناکیس را بدون لایه می دانند اما با دقت به ساختار به وضوح می توان سه لایه را تشخیص داد. بافت یک در قطعه آغاز می شود و با یک کرشندو ادامه داده این بافت بیشترروی فرکانس چهارهزار هرتز تنظیم شده است دومین بافت در ثانیه چهل و سه وارد می شود و گرانول های جدید روی دامنه دوهزار و پانصد تا سه هزار و پانصد قرار می گیرد. بافت های یک و دو تا ثانیه هشتاد و چهار باقی می ماند. و دردقیقه دو و پنج لایه سوم بر دولایه دیگر افزوده می شود و در نهایت قطعه در دقیقه دو و چهل پایان می پذیرد.
همانطور که گفته شد زناکیس برای ساخت این اثر از آثار دیگر خود نیز بهره گرفته است مثل قطعه الکتروآکوستیکBohor برای هشت کانال و نیز پلی تاپ ها .با این حال آهنگساز بطور مفصلی به ترشیح تکنیک هنر خود پرداخته اما متاسفانه درباره فضاسازی قطعه C.P.H در سیستم مولتی کانال چیز زیادی نگفته است.
در هر حال امروزه چیزی از اثر معمارانه لوکوربوزیه و زناکیس باقی نماده است و این به دلیل موقتی بودن کل پروژه اکسپو ست. خوشبختانه بخشی از قطعه صوتی زناکیس و ادرگار وارز به عنوان نخستین آثار میان موضوعی قابل دسترس است. نکته کلیدی و از یاد رفته امروز ارتباط دیالکتیک موسیقی و فضاست. موضوعی که با بی اهمیتی کامل موسیقیدانان و آهنگسازان به فراموشی سپرده شده است. این موضوع تا چه زمان زیر فشار بار فراموشی قرار می گیرد؟ آینده مشخص خواهد کرد.
منابع:
1-Music and architechture
by Iannis Xenakis
trans sharon kanach. Pendragone Press
2001
2-Lombardo, A. Valle, J. Fitch, K. Tazelaar,
S. Weinzierl, and W. Borczyk, “A virtual-reality reconstruction
of Po`eme ´ Electronique based on philological research,” Computer Music Journal
2009
3- Iannis Xenakis, Musique. Architecture. Paris: Casterman,
1976.
4- Iannis Xenakis, Formalized Music. Thought and mathematics
in composition. Stuyvesant, NY: Pendragon.
1991
3 دیدگاه ها